رمان چشمان تو پارت5
بچه ها بخونید دیگه
رمانم خوشمله؟
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
ادرین:چطوره مرینت خوبه؟
م: اره ولی.... هیچی بریم تو کارش!
(نویسنده: دوستان لطفا منحرف نشید👈🏻👉🏻)
ادرین: مرینت تو خیلی بدی من بهت اعتماد کردم
گ: ادرین ببخشید اقای اندره( شهرداره نه بستینی فروشه) باهام کار داره باید برم
ا: الان وقتشه پلگ برو
بعد از گذشته نیم ساعت
پلگ: ادرین پیدا کردم پیدا کردم..... الان مگا اکومارو میفرسته وقتشه اون پشت خونه تونه
ا: مرینت دوست دارم.... پلگ پنجه ها بیرون باید بریم امیدوارم بانو هم بیاد
م: یه....یعن......یعنی چییییییی....... یعنی تو نجاتم نمیدی؟
ا: خداحافظ مرینت
تیکی: مرینت من باید برم با کت نوار حرف بزنم اگه تبدیل ماجرا رو به الیا میگم خداحافظ.💙
مونارک: ترسناک من مونارکم من بهت قدرت خروس رو بهت میدم تا بتونی هر کاری دلت می خواد
مرینت:.......